مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
تـا شـامـل عـنـایـت یـارم، دعــا شــوم غـفـلت کـنم اگر سـرِ مـویی، فـنـا شوم دل هر چه صافـتر شود از دودۀ گـنـاه مـن زودتـر مــلازمِ آن بـا صـفـا شـوم چـشـمِ نـجـیبِ یـار نـگـاهـم که میکـند احـساس میکـنـم، چـقـدَر با حـیـا شوم خوب است بارِ رفتنِ خود را سبک کنم وقـت است از اسارتِ دنـیـا رها شـوم هـمـراه بـا امـام زمان مـویـه سَـر دهم هــمــدرد بــا تــمـامـیِ آل عـبــا شــوم این روزهـا شـدیـدتـر از هر زمـانهای با ناحـیه، به وقتِ سـحـر هـمـنوا شوم آنجا که صحبت از عطش و نیزه میکند جا دارد از دهانِ پر از خون فـدا شوم در زیر نـور مـاه، نـگـین برق میزند از دشمنان بپرس که گـریان چرا شوم اینها مصائبی ست که هر صبح و هر مساء گِـریَد بر آن امام و من از او جدا شوم مــا را بــرای یــاریِ او آفـــریــدهانــد پس کی به سبکِ زنـدگیاش آشنا شوم دارد زمــان یـاریِ مـن دیـر مـیشـود آقــا بـیـا کـه هـمــســفـر کـربـلا شــوم |